• وبلاگ : فاخته شهادت
  • يادداشت : براي رفيقي كه ديرتر از همه آمد و زودتر رفت...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 3 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + امين 
    ما مدعيان صف اول بوديم از آخر مجلس شهدا را چيدن
    به من مي گفت داعي باقر
    معمولا وقتي مدرسه معصوميه تجمع داشت بيشتر با هم بوديم چون مهدي عکس ميگرفت و من هم دستگاه صوت رو تنظيم ميکردم
    بچه با صفايي بود با روابط عمومي بالا ناگفته نماند يه بار يکي از نماينده هاي قم وقتي کانديد شده بود به ايشان گفته بود که فلان قدر به شما پول ميدم که براي من تيزر بسازي اين بنده خدا هم گفته بود ما از اين پول ها نميخوريم.
    از شوخ طبع اي هاش هم خاطره دارم منتهي درج کردن رو صلاح نميدونم باشه توي مجلس خصوصي
    آخر کلام
    داش مهدي هنوز شمارت رو پاک نکردم تو گوشيم هنوز اسمت هست شب هاي جمعه تو هيئت به يادتم تو هم محضر امام حسين ياد اين سگ رو سياه باش اون موقع که مهدي مطلبي روضه ميخونه باهم عشق بازي ميکنيد اسم من هم ببريد
    ما را به دعا کاش نسازند فراموش
    رندان سحر خيز که صاحب نفسانند
    + عليرضا/خ 
    مهدي جان
    خسته ام دلم کمي مردن ميخواهد و فقط همين
    خوشابه حالت که عارفانه و عاشقانه رفتي
    و من در گرداب و لجنزار دنيا گرفتارم
    دعا کن براي من دعا کن مهدي عزيز
    + سيد جواد 


    سلام ياد مهدي دهشيري را در ذهنم دارم هميشه با ادب برخورد مي کرد با من بيشتر تو دفتر بسيج ميديدمش و کنار عليزضا خدايي اين دوره که رفتند زيبا کنار منم دعوت بودم حتي سايز لباس رزم و اندازه کمر هم گرفتن اما روزي من نبود بهرامي هاهم بخصوص محمد و خسين باهاش زياد بودن يه چيزايي هم هست که نمي خوام وبلاگيش کنم سيد جواد کوالالامبور